جدول جو
جدول جو

معنی واجده کردن - جستجوی لغت در جدول جو

واجده کردن
(غَ رَ خوَرْ / خُرْ دَ)
جدا کردن. مشخص نمودن. علیحده کردن. جدا کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ / غِ رَ بُ دَ)
جدا کردن. مشخص نمودن. علیحده کردن. واجده کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ وَ دَ)
بیم کردن. ترسیدن. اندیشۀ ترس کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُو بَ وَ دَ)
یعنی به همه گفتن (شاید از پهلوی باشد). بازاری کردن (در تداول عامه خاصه زنان). به همه گفتن. علنی کردن. فاش کردن. به آواز بلند به گوشها رسانیدن. منادی کردن. باآواز بلند به همه گفتن. آشکار کردن. به آواز بلند خبری را که باید مستور ماند به همه گفتن. سری یا مطلبی را با هیاهو منتشر و آشکار کردن. در تداول خانگی با آواز بلند گفتن تا همه کس آن سر را بشنود. جار کشیدن. تشهیر. و امروز این کلمه در نزد عوام مانده است و بیشتر زنان استعمال کنند: دیگر لازم نیست این حرف یا این موضوع را واجار کنی، یعنی به همه بگوئی و به آوای بلند بگوئی. (یادداشت مرحوم مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَی / پِی وَ کَ دَ)
عاجز کردن. از کار انداختن. اعیاء کردن. عاجز کردن. اتعاب. ضعیف کردن. تضعیف. اکلال. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، کوفته کردن. خسته کردن (به معنی متداول امروز). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و او را بدوانند و مانده کنند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ کَ دَ)
خصی کردن. اخته کردن. بریدن آلت رجولیت کسی. (ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خواجه کردن
تصویر خواجه کردن
درآوردن خایه کسی اخته کردن خصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانده کردن
تصویر مانده کردن
عاجز کردن، از کار انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
به آواز بلند بگوش همه رساندن: (دیگر لازم نیست این موضوع را واجار کنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواجه کردن
تصویر خواجه کردن
((~. کَ دَ))
اخته کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
((کَ دَ))
به آواز بلند به گوش همه رساندن
فرهنگ فارسی معین
خصی کردن، اخته کردن، عقیم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روبه رو کردن، مقابل کردن، رویارو کردن، مواجهه دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
لمواجهةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
Accost
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
ansprechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
kukaribia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
zaczepić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
подойти
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
підійти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
سامنا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
เข้ามาทักทาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
לפנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
話しかける
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
다가가다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
mendekati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
কথা বলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
aanspreken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
affrontare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مواجهه کردن
تصویر مواجهه کردن
मुठभेड़ करना
دیکشنری فارسی به هندی